روضه خوان کوچک
تیر حرمله می دانست که قرار است چه کند و گلوی چه کسی را بشکافد. گلوی علی اصغرت چون فرق پدرت علی بود و دستانت سجده گاه این سرباز شش ماهه... حرمله کور خوانده بود، به حساب خودش پدر را به سوگ پسر نشانده بود. ولی علی اصغر های عاشق که خود را فدای تشنگی لبت و تلظی جانت می دانند، در راه بودند.. اصلا مادر داغدار کربلا هر سال و هر لحظه آبستن سرباز های شش ماهه ایست که قرار است آب نخورده ساقی شوند و سیراب کنند عزادارانت را از اشک عزا... ...حالا روضه خوان شب هفتم محرم الحرام جمع سربازهای کوچک و شش ماهه اند... &nbs...
نویسنده :
مامان بهار
2:32